رادمانرادمان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

یک روز عنکبوتی.....

1392/10/28 23:03
نویسنده : مامان رادمان
1,127 بازدید
اشتراک گذاری

رادمان جون مرد عنکبوتی شده.......

 

 

سلام پسر عزیزم. ببخش که  بعد یک غیبت طولانننننی واست پست میذارم.ناراحت

اما این عکسها واسه من جزء اون دسته عکسهای شیرینه.

یه مدت بود که با دیدن فیلم مرد عنکبوتی توی تلویزیون عاشق این کاراکتر شدی و دنیای قشنگت با یه دوست خیالی به نام مرد عنکبوتی پر شد .از روزی (92/9/26)هم که با بابای مهربونت رفتیم  و واست این لباسها رو خریدیم این روزهات قشنگ تر شد و تو واسمون یه قهرمان شدی و .....

الهی قربونت که وقتی لباسها رو واست خریدیم تا شب تنت بود و حاضر نبودی درشون بیاری و با ذوق فراوان واسه ما سخنرانی و قدرتنمایی میکردی .

صداتو تغییر میدادی و با هیجان و قدرت  میگفتی مَن مرد عنکبوتییَم. ماچقلب

 

 

حالا بزن بریم عکس....

 

 

  

ازصبح که لباسها تنت بود باهاشون نهار خوردی و خوابیدی . بعدم که بیدار شدی مشغول تماشای تلویزیونی...

 

دستور کیک دادی  واسه  عصرونه و کیک رو طبق معمول بریدی...

 

اینم ژستهای قشنگ قهرمان کوچولوی من....

 

مشغول بازی و صحبت با دوستای جدیدت....

 

 

الهی قربونت که مدام جلوی آینه بوفه بودی و خودتو نگاه میکردی. بعدم عروسک مرد عنکبوتیت رو برداشتی و بردیش جلوی آینه که اونم خودشو ببینه قهقههماچقلب

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

najmeh
1 بهمن 92 16:21
الهی چقد نازه شده با این لباسا عجب ژستایی سلام.ببخش دیر جواب دادم.چشمات ناز می بینه عزیزم.
hoda
2 بهمن 92 16:23
سلام عزیزم وای چه بزرگ شدی تو... و چقدر شبیه خاله فاطمت... مرد عنکبوتیه کوچولوی من ... یادته زهرا جون امیررضا هم بچه بود عاشق مرد عنکبوتی بود؟؟؟؟ سلام هدی حون .ببخش دیر جواب دادم. آره یادمه.نازی..... .دیشب هم به امیر رضا گفتم که مرد عنکبوتیه پیش کسوته یعنی شبیه من نیست؟؟!!
مریم
14 بهمن 92 15:41
ای جووووووووووووونم...... چه عکسه باحالیه...... همین جوری هم ناز بود رادمان جون بااین لباس ها نازتر م شده....
خاله سوینا
17 بهمن 92 10:35
سلام وبلاک قشنگی دارید به ما هم سر بزنید اگه با تبادول لینک موافق هستید خبر بدین سلام عزیزم . من شما رو با افتخار لینک می کنم.
خاله فاطمه
22 بهمن 92 0:44
قربونت برم عزیز دلم. ببخش که انقد دیر به دیر بهت سر میزنم . امان از دست این خاله پر مشغله! . امشب دلم تنگ شده بود اومدم پیشت که عکساتو دیدم .یاد شیطونیا و حرفای شیرینت افتادم .ایشالا همیشه شاد و سلامت باشی که واسه خاله شیرین زبونی کنی! قربونت برم وقتی بهت میگم واسه خاله شیرین زبونی کن زبونتو در میاری نشونم میدیو میخندی نفس من سلام خاله جون.درک میکنمت.ان شاالله بعد از دفاع پابان نامت بیشتر به من سر خواهی زد تازه کجاشو دیدی خاله ....وقتی خودمو واسه مامانم لوس میکنم میگم: مامان دیدی واست شیرین زبونی کردم !!!
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد