و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمين
تولد یهوویی 4 سالگی رادمان
امسال تولد رادمان یههویی شد. یه شب که مامان و بابام خونه آمدن رادمان رو سوپرایز کردن و با کیک و هدیه تشریف آوردن. مرسی از سوپرایزشون.دست دایی امین هم درد نکنه بابت تدارکات . هدیه آروشا کوچولو به رادمان. بوسه تشکر از آروشا ...
نویسنده :
مامان رادمان
20:43
چند عکس از پسرم
ادامه مطلب قشنگتره.... شهریور مهر و داستان کلاس و درس و مدرسه و مشق.... اینم مشقهاش ..... رادمان در تولد عمو محسنش..... رادمان میخواسته مثل مامانش بشه متفرقه ...
نویسنده :
مامان رادمان
8:10
تولد 3 سالگی- عکسهای جشن
بفرمایید ادامه مطلب رو ببینین.... رادمان شنگوله... مراسم فوتت یه قول خودش یه فوت یواش.... برش کیک توسط آقا ردادمان. حالا به کمک مامان دوباره یه فوت. به اصرار خودش البته این محکمشه .... اینم فوتتتتتتتتتتت اینم بعد از فوت شادی بچه ها.... رادمان کنجکاو و مشتاق زمان باز کردن کادوهاش.مامانش قربونش بره الهی ا لباس بتمن یکی از کادوهای خاله .... ...
نویسنده :
مامان رادمان
18:32
تولد 3 سالگی -تم مرد عنکبوتی و بتمن
تولد تولد تولدت مبارک ......................... پسرم : 3 سال گذشت ...... و تو عزیز من، روز به روز باهوش تر و شیرین تر شدی. توی این یک سال من شاهد سوالهای بامزت، شاهد کنجکاویها، شاهد درخواستهای جور واجور: به خصوص قصه هایی که خودت تعیین میکردی که اینطوری بگو و کل قصه رو با هیجان میساختی و بعد میگفتی : حالا بگو!!!! توی همش هم دوستات یعنی مرد عنکبوتی ،بتمن و خانوم بتمن حظور داشتن.... شاهد دلسوزیها و اشکات واسه کاراکترهای مظلوم کارتون ها به خصوص دخترک کبریت فروش ..... شاهد مهرب...
نویسنده :
مامان رادمان
17:04
رادمان در عید 93
بفرمایین عکس در ادامه مطلب.... ...
نویسنده :
مامان رادمان
12:53
پیشاپیش عیدتون مبارک
نوروزتان پیروز،هر روزتان نوروز رادمان جان: امیدوارم سالی سرشار از عشق ، سلامتی و شادی در پیش رو داشته باشی عزیزم. ...
نویسنده :
مامان رادمان
9:52
پروسه کوتاه کردن موهای رادمان (یواشکی)
از ادامه مطلب دیدن فرمایید. پروسه کوتاهی موی رادمان توسط عمو محسن و تیم همراه:شهریور 92 سلام پسرم .یه شب که عمو محسن خونه بود تصمیم گرفتیم موهاتو سر و سامون بدیم. و از اونجایی که جنابعالی هیچ گونه همکاری با ما نداشتی، لذا بابا فرهاد شما رو روی پا و به سمت تلویزیون نشوند و به اصطلاح فوتبال میدیدین . اونم حسابی جو گیر شده بود.....شوت..... گل ..... اوت . تو هم با هیجان همراهی میکردی.خاله فاطمه هم دستیار بابا بود ...... حالا فکرشو بکن عمو محسن بیچاره با این همه حرکت و جنب و جوش چطور تونست موهاتو مرتب و کوتاه کنه که متوجه نشی !!!!!! واقعا دست مریزاد عمو محسن....
نویسنده :
مامان رادمان
13:47
دهن کوچمولوی رادمان .....
اینم پسر گلم در حال تماشاس تلویزیون.انقد ناز میشی که نگو وقتی مات تلوزیون میشی .میخوام بخورمت قربون دهن بازش بره مامانش ...
نویسنده :
مامان رادمان
9:38