رادمانرادمان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

یک روز عنکبوتی.....

رادمان جون مرد عنکبوتی شده.......     سلام پسر عزیزم. ببخش که  بعد یک غیبت طولانننننی واست پست میذارم. اما این عکسها واسه من جزء اون دسته عکسهای شیرینه. یه مدت بود که با دیدن فیلم مرد عنکبوتی توی تلویزیون عاشق این کاراکتر شدی و دنیای قشنگت با یه دوست خیالی به نام مرد عنکبوتی پر شد .از روزی (92/9/26)هم که با بابای مهربونت رفتیم  و واست این لباسها رو خریدیم این روزهات قشنگ تر شد و تو واسمون یه قهرمان شدی و ..... الهی قربونت که وقتی لباسها رو واست خریدیم تا شب تنت بود و حاضر نبودی درشون بیاری و با ذوق فراوان واسه ما سخنرانی و قدرتنمایی میکردی . صداتو تغییر میدادی و با هیجان و قدرت  ...
28 دی 1392

کریسمس مبارک

لذت در قلب کسانی که به معجزه ی کریسمس اعتقاد دارند بازتاب میکند. برای تو تمام صلح ، لذت و عشق این فصل رو آرزو میکنم .   رادمان جونم تغییر فصل رو بهت تبریک میگم   اینم واسه رادمان که این روزا عاشق بابانوئل و درخت کریسمس شده و مدام از مامان زهرا میخواد واسش درخت کرییییسمس بکشه. به انتخاب رادمان:       ...
4 دی 1392

عکسهای رادمان در شب یلدا

  اجی مجی لا ترجی .... اینم عکس     هندونه توپی (مثلا )  به سفارش رادمان گلم رادمان مشغول انتخاب و رفتن به سوی لب تاب....   وقت نداشت بخوره بچم زحمتش رو دایی کشید. مرسی دایی جون مهربون   اینجا هم پسرم شدیدا مشغول تماشای کارتون برناردهست که باباش تازه واسش خرید رادمان بعد از رفتن مهمونا.... اینم کادوهای شب یلدای مامان زهرا واسه آقا رادمان البته پاپوشهاش رو تمام کردم اما نذاشت تو پاش عکس بگیرم منم بی حوصله ....همینو گذاشتنم ...
4 دی 1392

یلدا پیشاپیش مبارک

           یلداتون  مبارک هر چه از روشنی و سرخی داریم برداریم کنار هم بنشیینیم و بگذاریم که دوستی ها سدی باشند در برابر تاریکی ها یلدایتان رویایی روزهایتان پر فروغ شبهایتان ستاره باران! شب شما به شیرینی هندوانه خندتون مثل پسته و عمرتون به بلندی یلدا     شب یلدا فال حافظ یادتون نره دوستان     ...
29 آذر 1392

تولد بابا فرهاد عزیز

همسر مهربونم:   یک سبد احساس را با تو قسمت می کنم در شب ميلاد تو جان نثارت می کنم عشق زیبای تو را رونق دل می کنم با تو ای زیباترین احساس بودن می کنم... ...   بابا فرهاد  گلم تولدت مبارک   بفرما عکس دیشب تولد با با فرهاد بود.(3 آذر) مامان زهرا هم یه جشن کوچولو ترتیب داد البته با امکانات موجود در خانه آخه یهو تصمیم گرفتم واسه اینکه  خاطره بشه میز بچینم. خلاصه بابا  بیرون بود .منم مثل فیلم ها همه چی رو آماده کردم بعدم لامپها...
5 آذر 1392

رادمان باهوش من

سلام پسر گلم . امروز میخوام از شیرینکاریها ، فعالیت ها ،یادگیریهات  و فضولیات بگم .چطوره ؟ البته این پست یکماهه که توی چکنویسهای وبلاگت ذخیره شده تا مامانت ویرایشش کنه .اما از اونجا که سرم شلوغ شده نتونستم آپ کنم. ببخش پسرم که دیر به دیر مطلب میذارم. اول از همه رادمان خوندن یاد گرفته    پسرم هزار ما شا الله داره این هوش و زکاوتت .کلمات بابا - مامان- رادمان- و جمله  بابا آب داد و چند جمله  رو به راحتی میخونی و وقتی میگم اینجا چی نوشته راحت میگی چی نوشته  اعداد رو تا 10 راحت میخونی و نشون میدی با دست.   رادمان کلی انگلیسی بلده  چشم -دست- انگشت-دندون- گربه -سگ...
4 آذر 1392

رادمان در مراسم یادبود دایی علی

سلام پسرگلم . دیروز دوستان دایی علی یه مسابقه فوتبال یادبود براش برگزار کردن مثل پارسال. منم از اونجا که نمیتونستم بیام ،شما با بابا به همراه مهمونا رفتی . خیلی نگرانت بودم تا اینکه برگشتی و با کلی هیجان و شور واسم تعریف میکردی که  : مامان من فوتبالیست واقعی شدم . (لباس ورزشیاتو میگفتی)  من با بابا فرهاد و عمو محسن تو سبزه ها (چمن) فوتبال بازی کردم  .مامان پام آخ شد آخه افتادم چون مواظب نبودم مامان ما شما رو نبردیم آخه اونجا فقط آدایون  (آقایون)بودن .   من مرد شدم با بابا رفتم.دروازه بزرگ بود.   و کلی داستان .. الهی قربونت برم که این اولین تجربه فوتبالت بود. آخه یه مدت بابا فوتبال بازی نم...
5 آبان 1392

عید غدیر مبارک

   2 سال گذشت علی جان و ما هنوز رفتنت را باور نکردیم . از دیروز تا الان لحظه به لحظه به یاد روز پر کشیدنت بودم. این عید تلخ ترین روز زندگی منه.امیدوارم با آقا امیر المومنین(ع) محشور باشیی. روحت شاد برادرم... برای شادی روح برادر عزیزم صلوات.... ...
2 آبان 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد