شیرین سخن مامان
سلام گلم.
این روزا قشنگترین روزای عمرمه .از صبح تا شب باهات بازی میکنم و حرفای شیرینت منو به وجد میاره. زمانی که شارجی و به اصطلاح تمیز و سیر هستی فضولیت گل میکنه. یه جا مگه آروم میشینی!! همش در حال خزیدن به این سمت و اون سمتی و هی به در و دیوار میخوری. همین که بیدار میشی بلا درنگ به سمت تلفن خونه میخزی و مشغول فضولی و بازی میشی. هر چی سیم پیدا میکنی ، دست میندازی و میخوای تو دهنت کنی.مدام پشت سرت در حال مراقبت هستم.
زمانیکه درازکشیدی با پاهای کوچمولوت محکم میزنی به من و ذوق میکنی و بلند بلند میگی : اته اته. وقتی من میگم آخ آخ ، محکمتر میزنی ........ انقد این لحظات شیرینی که میخوام بخورمت.
کلمات اته ، بابا، بوبه، ماما ، مه مه، د د ، رو در اوج خوشحالی و شادی بیان میکنی.بعضی وقتها که دارم بهت غذا میدم وقتی ماست میخوری مه مه رو با خودت زمزمه میکنی .آخه ماست خیلی دوست داری. گاهی هم دس دسی میکنی اما نه کامل.
این روزا من و بابات راحت نمیتونیم غذا بخوریم آخه جنابعالی مدام در حال خزیدن به سمت سفره هستی و مدام باید از اون وسط جمعت کنیم و وسایل دم دستت رو جمع و جور کنیم.
فدات بشم الهی.فضول منی .
قربون شیرین سخنات برم من.