شب تولد رادمان کوچولو
سلام پسر گلم . امروز میخوام خاطرات شب تولدت رو واست بنویسم. شب تولد بهمون خیلی خیلی خوش گذشت. همه بودن. و تو فرشته مهربون من ، نقل محفل ما بودی. همه به تو توجه داشتن و تو به همه بی توجه .... فدات بشم من. عمو محسن طفلی کلی زحمت کشید اون شب. آخه ماموریت داشت بادکنک باد کنه بده دستت تا سرگرم بشی تا ما بتونیم ازت چند تا عکس تکی بگیریم. آخه انقد وروجکی که آروم نداشتی. بابا مسئول تدارکات بود. برف شادی میریخت واست ، شمع روشن میکرد، عکس میگرفت و ..... از همه مهم تر دست میزد. الهی قربون بابای مهربونت بشم من. خاله فاطی هم عکس میگرفت. دایی امین ...
نویسنده :
مامان رادمان
12:49